فیلم "زندگی با چشمان بسته" ساخته رسول صدر عاملی همچون سایر آثار این کارگردان با رویکردی فرهنگی -تربیتی قابل بررسی ست. فیلم ماجرای رابطه ی عاطفی بین خواهر و برادری ست که تنها مونس هم بوده و اکنون از هم دور افتاده اند.
تأکید قصه بر اثار سوء بدبینی و شک بین مردم جامعه انسان را به یاد آیه ی مبارک "إنّ بعض ظنّ إثم" می اندازد . ظنّ و شکی که زندگی دختر جوانی را تا آنجا به تباهی می کشاند که مادر و پدر قصد کشتن او را می نمایند. این شک و تجسس های بی مورد همسایگان در کار یکدیگر که نمادی از کل اجتماع به حساب می آید در چند صحنه و با عباراتی همچون " اینجا قبلا اینطوری نبود" تقبیح می گردد.
صدر عاملی در این فیلم سعی در به تصویر کشیدن تعصب های بی جای خانواده ها و توجه بیش از حد به حرف مردم داشت. تعصب هایی که حتی رابطه ی دوستانه بلکه عاشقانه ی اعضای یک خانواده را به دشمنی مبدل می کنند و خنده ها را تبدیل به سکوتی مرگ بار می نمایند.
البته جای این سوأل باقیست که چرا در این فیلم حتی یک مورد از خانواده های موفق نشان داده نشد و کارگردان سعی زیادی در سیاه نمایی بیش از حد جامعه داشت. جامعه ای که در آن هیچ زنی امنیت ندارد! می توان گفت این فیلم بیش و پیش از اینکه به اهداف تربیتی خود دست یابد مخاطب را از انسان های مذهبی و مسجد و حجاب و هرچه نماد دین و دینداری ست زده و حتی متنفرمی کند. پدر و مادرهایی که هر روز سه نوبت نماز خود را در مسجد می خوانند و چادر به سر می کنند و در مقابل بی آنکه با فرزندشان صحبتی نمایند و فقط بنا بر حرف مردم! قصد کشت او را آن هم با چاقو و آن هم در خواب می نمایند!! دیگر جایی برای ذره ای احترام در دل بیننده باقی نمی گذارند!
از نظر سینمایی، "زندگی با چشمان بسته" علی رغم بهره گیری از بازیگران موفق ، نمونه ای ضعیف به حساب می آید که با کارهای قبلی کارگردان قابل مقایسه نیست. صحنه های پراکنده و ابهام بیش از حد قصه که پیدا بود به منظور گرفتن مجوز پخش می باشد داستان را به چنان نابودی ای کشانده بود که به شوخی گفتم: این فیلم تست آی کیو ی بینندگانه! کارگردان می خواد ببینه کی می تونه بفهمه چی شد!
نقش اول فیلم دختری ست که نمی تواند حتی با پدر و مادر خود حرف زده و از پاکدامنی خود دفاع کند آن هم دختری که وکیل است و تمام کارش این است که با چرب زبانی دل آدم های قلچماق را به دست بیاورد و مثل عیّاران گذشته خود را برای رسیدن به عدالت بدنام کند، و اتفاقا در کار خود خیلی هم موفق است . این تناقض تا آخر فیلم ذهن مخاطب را رنج می دهد که جناب کارگردان بالاخره در این جامعه می شود حرف زد یا نمی شود؟
جای جای فیلم توهین آشکار به حجاب و به ویژه چادر بدون هیچ پرده پوشی ای دیده می شد.
نکته ی دیگر حضور همایون ارشادی در این فیلم می باشد . بازیگری که با سابقه ی چندین ساله در سینما از بازیگران مطرح و کارکشته به حساب می آید . البته بازیگر کارکشته ای که چند صباحی ست هالیوود نشین شده و بازی در فیلم های هالیوودی همراه با مخلفاتش! را تجربه کرده و حالا پس از کلی در آغوش کشیدن بازیگران زن خارجی هوس وطن به سرش زده! جالب اینجاست که کل حضور او در فیلم "زندگی با چشمان بسته" تنها یک صحنه با یک دیالوگ نیم خطی بود!! و این مسئله درکنار آن نوشتن نام او با فونت درشت در ابتدای فیلم و نیز تأکید بسیار فیلم بر اینکه آدم می تواند هر جایی برود ؛ هر کاری بکند ؛ هر لباسی بپوشد اما پاک باشد! تنها این قضیه را ثابت می کند که تمام این فیلم فقط و فقط تلاشی بود برای بازگرداندن همایون ارشادی و همایون ارشادی ها به بازار فرهنگ ایران اسلامی! دست مسئولین فرهنگی بی بلا.